دلالت الفاظ بر معانی از دیدگاه اصولیان و زبان‌شناسان

نوع مقاله : پژوهشی

نویسندگان

دانشکاه مفید

چکیده

زبان از دو مؤلفه «لفظ» و «معنا» تشکیل شده است و ارتباط وثیق میان «لفظ» و «معنا» موجب می‌گردد تا ذهن انسان از تصور «لفظ» به تصور «معنا» منتقل گردد. ماهیت، منشأ و خاستگاه این ارتباط همواره مورد توجه فلاسفۀ زبان، زبان‌شناسان و اصولیان بوده است. برخی این ارتباط را ناشی از وضع و قرارداد دانسته و برخی دیگر معتقدند که دلالت الفاظ بر معانی دلالت طبعی است. گروهی آن را حاصل جعل و اعتبار واضع می‌دانند و گروهی دیگر معتقدند که رابطۀ واقعی و تکوینی میان الفاظ و معانی وجود دارد. هم‌چنین دسته‌ای از صاحب‌نظران، وضع الفاظ برای معانی را فعل انسان می‌دانند و معتقدند که بشر الفاظ را برای معانی وضع کرده است و دسته‌ای دیگر معتقدند که واضع الفاظ و لغات کسی جز خداوند نیست. تمامی نظرات یاد شده و هر آن‌چه که به نحوی رابطۀ میان الفاظ و معانی را مورد توجه قرار می‌دهد تحت عنوان «نظریات وضع» در زبان‌شناسی و علم اصول مطرح می‌گردد.
بررسی آراء اصولیان و زبان‌شناسان در این مقاله روشن می‌سازد که انتقال ذهن از الفاظ به معانی، مطابق یک قانون عام از قوانین ذهن بشری صورت می‌گیرد که زبان‌شناسان و روان‌شناسان آن را قانون «تداعی معانی» نامیده‌اند. بدین معنا که اقتران أکید میان لفظ و معنا موجب می‌شود که تصور لفظ، معنا را در ذهن بشر تداعی نماید. اقتران میان لفظ و معنا خود، ریشه در وضع الفاظ دارد. انسان برای انتقال مفاهیم به دیگران و رفع نیازهای خود در جامعه اقدام به وضع یک سلسله الفاظ نموده است. این وضع و قرارداد، اقتران لفظ و معنا و در نتیجه علاقه و رابطۀ میان آن دو و در نهایت دلالت لفظ بر معنا را موجب می‌گردد.

کلیدواژه‌ها


CAPTCHA Image