دین عنصری پایدار، مؤثر و نیرومند در همه جوامع بشری در طول تاریخ بوده و میباشد. به همین دلیل، همواره این پرسش برای انسانهای اندیشمند مطرح بوده است که چه عامل یا انگیزهای انسان را به سوی دین سوق داده است. آیا آن عامل عقلانی است یا روانی و یا اجتماعی؟ یکی از پاسخهای ارائه شده به این پرسش از دیدگاه جامعه شناسی است. نظریهپردازان مهمی در این زمینه ظهور کردهاند که برجستهترین آنها امیل دورکیم فرانسوی میباشد. او بر آن بود که پدیدههای دینی از طریق عقل قابل اثبات نیست، پس برای تبیین آن باید به دنبال عوامل روانی و اجتماعی (غیرمعرفتی و غیرعقلانی) گشت. وی علت پیدایش دین را جامعه میدانست. علامه طباطبایی، در عین حال که عقل و وجدان (فطرت) انسان را منشأ پیدایش دین و توجه انسان به خدا میداند، نقش جامعه را در ظهور دین نادیده نمیگیرد، وی در تفسیر المیزان، ذیل آیه 213 سوره بقره، با اشعار به مضمون همین نظریه اظهار میدارد که جامعه هر چند در پیدایش دین تأثیر داشته است، اما هیچگاه علت پیدایش آن نبوده است.
ارسال نظر در مورد این مقاله