اندیشه«تجلی»درمثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

نوع مقاله : پژوهشی

نویسنده

دانشگاه یزد

چکیده

الهۀ شعر مولوی را باید شمس گرفت و به لحاظ فردیّت،باید وحدت وجود مورد اعتقاد اورا بر پایۀ"مسلک تجلی"بنیان نهاد.براساس مسلک تجلی،موضوعاتی چند،زمینۀ اندیشۀ او قرار می گیرد:-تنها یک وجود حقیقی که زمینۀ نهایی تمام هستی است،وجود حقیقی دارد،این حقیقت،خدا یا ذات الهی است.- هیچ امری در عالم ممکنات خلق الساعه نیست؛تجلی الهی یک جریان ابدی غیر متکرر است،هرچند صورتها در جهان زودگذر و حادث است و بدون لحظه ای فاصله با هم تجدید می شوند،ذات آنها در ابدیت با خدا همراه است.-ذات الهی غیر قابل درک است،خداوند ذات خودرا به وسیلۀ اسما و صفاتی که در قرآن آشکار ساخته،به ما می شناساند.این صفات هرچند حقیقتا یکسان است،ولی از نظر ما نسبت به هم متفاوت ومتلون است و این اختلاف و تلون نور موجب تشکیل جهان محسوس می گردد که بدون این تمایز،فرقان میان نیک و بد و حق و باطل محقق نمی شود.-پیامبر اکرم(ص)،تصویر کامل تجلی والای خداوند است.-معرفت کامل حق در جهان و مخصوصا در بشر وجود خارجی یافته است.جلوۀ الهی که بر جهان اشراف و حکومت دارد،به صورت کامل در وجود انسان کامل ظاهر می گردد.نمونۀ عالی انسان کامل،حقیقت ازلی یاا روح محمد(ص) است که نور وجود او در سلسله پیامبران که ازآدم ابوالبشر سریان داشته و بعد ازآن با روی کار آمدن سلسلۀ اولیای مسلمین که وارثان روحانی رسول اکرم،محمد(ص)هستند؛تجلی کرده است.-انسان کامل ،اعم از این که پیامبر باشد یا ولی،وحدت خودرا با خدا درک کرده است.

CAPTCHA Image