نزاع دربارۀ قیاس و رأی و استحسان(2)

نوع مقاله : پژوهشی

نویسنده

نامشخص

چکیده

(این چکیده با نظر کارشناس است)صحابه و تابعین،اگر نصی را در کتاب خدا و سنت پیامبرش پیدا نمیکردندبه "رأی"توسل میجستند وآنچه از فتاوی ایشان استنباط میشود:رأی عبارت ازحکمی است که از روی قواعد عمومی دین مانند قول پیغمبر(ص):"لاضرر و لاضرار"و"دع مایربیک الی مالا بربیک"استباط شده باشد.آنها اصل معینی را در نظر نمیگرفتندکه حادثۀ مورد فتوا را بآن تشبیه کنند.مثلا عمر حکم کردکه جوی آب همسایۀ محمد بن سلمه از زمین او بگذردو گفت:این عمل بنفع همسایۀ اواست و به خودمحمد بن سلمه نیز زیانی نمیرساند.در اینجا اصل معینی در نظر گرفته نشده است.بلکه قاعدۀ عمومی(مباح بودن چیزنافع وممنوع بودن شیء مضر)موردنظربوده است.این را در عرف فقهاء(مصالح مرسله)میگویند.یعنی مصالحی که از روی اصل معینی نیست.(روشن است که)اگر بر این رأی زیاد عمل کنندو درآن توسع را جایز شمارندزیانی بزرگ در بر خواهد داشت.زیرا ممکن است گاهی احادیث و سنن را ترک کنند.مخصوصا اگر رأی دهنده زیاد دنبال حدیث نرفته باشد وممکن است فقیهی که در شهری ساکن بود،نتواند از تمام حدیثی که در تمام شهرها پراکنده است آگاه گردد.و..

نامشخص
CAPTCHA Image